حکم بی‌حقی خواهان در پرونده مطالبه خسارت ناشی از اقتباس از زندگی‌نامه او در ساخت فیلم «قهرمان»

پایگاه خبری اختبار- شعبه سوم دادگاه عمومی حقوقی مجتمع قضایی شهید بهشتی تهران در پرونده‌ای با خواسته «جبران خسارات مادی و معنوی ناشی از اقتباس غیرقانونی از زندگی‌نامه خواهان در ساخت فیلم سینمایی قهرمان» حکم بر بی‌حقی خواهان صادر کرد.

مجید جعفری افتخار، قاضی دادگستری، با انتشار تصویر این رای در کانال تلگرامی خود نوشت:

⁨ ⁨ «این رأی، مفاهیم حقوقی مالکیت فکری را در بستر واقعیت‌های هنری معاصر ایران، به شیوه‌ای دقیق تحلیل و تثبیت کرده است:

شفاف‌سازی مرز «ایده» و «بیان ایده»: مهم‌ترین مزیت این رأی، تبیین صریح اصل بنیادین در حقوق مالکیت ادبی و هنری است که قانون از ایده مجرد حمایت نمی‌کند، بلکه از شکل عینیت‌یافته و خلاقانه آن (بیان ایده) پشتیبانی می‌نماید. این تفکیک مانع از انحصار ایده‌های عمومی توسط افراد خاص می‌شود.

تثبیت «قلمرو عمومی» (Public Domain): رأی دادگاه تأکید می‌کند که وقایع و اخبار منتشرشده در رسانه‌ها به قلمرو عمومی تعلق دارند. این امر حق هنرمندان برای استفاده از رویدادهای اجتماعی، تاریخی و واقعی به عنوان منبع الهام را به رسمیت می‌شناسد.

تعیین تکلیف در مورد «عدم‌النفع»: با رد صریح مطالبه خسارت مادی به دلیل عدم‌النفع، دادگاه یک بار دیگر بر نص صریح قانون آیین دادرسی مدنی تأکید کرده است. این امر، از طرح دعاوی بی‌اساس بر مبنای منافع احتمالی و غیرقطعی جلوگیری می‌کند.

تأکید بر «قابلیت تشخیص» در خسارت معنوی: رأی، شرط اساسی ورود خسارت معنوی ناشی از لطمه به حیثیت را قابلیت تشخیص و این‌همانی شخصیت داستانی با فرد واقعی دانسته است. این موضوع، حقوق هنرمند را در خلق شخصیت‌های تخیلی که صرفاً الهام‌گرفته از واقعیت هستند، تضمین می‌کند.

این حکم، تأثیر مستقیم و مثبتی بر فضای خلاقیت و تولید آثار هنری در کشور خواهد داشت:

با حمایت از مفهوم «برداشت آزاد» از یک واقعه عمومی، این رأی مانع از ایجاد محدودیت‌های غیرمنطقی برای نویسندگان، فیلم‌سازان و هنرمندان می‌شود. هنرمندان دیگر نگران نیستند که الهام گرفتن از یک خبر یا رویداد واقعی، آن‌ها را با شکایت‌های حقوقی پیچیده مواجه سازد.

تشویق به خلق آثار جدید: این رأی به طور ضمنی هنرمندان را تشویق می‌کند تا با استفاده از پتانسیل‌های غنی جامعه و رویدادهای واقعی، آثار جدید خلق کنند. این امر به غنای فرهنگی و تنوع محتوای تولیدی کمک می‌کند.

به رسمیت شناختن خلاقیت هنری: دادگاه با تأکید بر اینکه فیلم قهرمان یک اثر مستقل است، ارزش خلاقیت و تلاشی را که برای تبدیل یک ایده عمومی به یک ساختار دراماتیک حرفه‌ای صرف شده، به رسمیت می‌شناسد.
به طور خلاصه، این رأی، یک توازن منطقی بین حقوق فردی (حق بر حیثیت و مالکیت فکری) و حقوق جامعه (آزادی هنری و جریان آزاد اطلاعات) ایجاد کرده است.»

متن کامل دادنامه را در ادامه می‌خوانید:

شماره دادنامه: 140468390009765428
تاریخ تنظیم: 1404/۰۵/۲۹

خواسته‌ها:
۱. مطالبه خسارت
۲. مطالبه خسارت دادرسی

به تاریخ ۱۴۰۴/۰۵/۲۹ جلسه شعبه سوم دادگاه عمومی حقوقی مجتمع قضایی شهید بهشتی تهران به تصدی امضاء کننده ذیل تشکیل است. پرونده کلاسه فوق تحت نظر قرار دارد دادگاه با استعانت از خداوند متعال و اعلام ختم رسیدگی مبادرت به صدور رای می‌نماید.

رای دادگاه

در خصوص دعوی آقای ………. به طرفیت آقای ………. به خواسته مطالبه خسارت (جبران خسارات مادی و معنوی ناشی از اقتباس غیرقانونی از زندگی‌نامه خواهان در ساخت فیلم سینمایی قهرمان) با جلب نظر کارشناس مطالبه خسارت دادرسی، وکلای خواهان در شرح خواسته اعلام نمودند:

اینجانب… به وکالت از خواهان به استحضار میرساند آقای ………. (خوانده) به عنوان یک فیلمنامه نویس و کارگردان مشهور در نگارش فیلم‌نامه آخرین فیلم خود بدون اخذ اذن یا اجازه از خواهان از زندگی‌نامه او اقتباس نموده و فیلم سینمایی قهرمان را ساخته و از اکران جهانی این فیلم درآمدی سرسام آور کسب نموده است. در حالیکه این عمل خوانده خارج از عرف و به دور از اخلاق حرفه‌ای بوده، زیرا در تولید آثار اقتباسی از زندگی‌نامه اشخاص، اخذ اذن یا اجازه و جلب رضایت شخص یا وراث او یک عرف مسلم در میان هنرمندان است که نمونه‌های آن را در آثار سینمایی حوزه انقلاب اسلامی یا دفاع مقدس با محوریت زندگی شهداء و یا در فیلم مستند Close-Up ساخته استاد فقید عباس کیارستمی مشاهده می‌کنیم.

با عنایت به اینکه زندگی‌نامه برخی از اشخاص جامعه برای تولید آثار ادبی و هنری مناسب است، نویسندگان و کارگردانان با پرداخت مبالغ قابل توجه درصدی از فروش اثر حق ساخت اثر از روی این زندگی‌نامه‌ها را از اشخاص ابتیاع می‌کنند. با تغییرات دنیای مدرن زندگی‌نامه اشخاص همانند بسیاری از اشیای غیرمادی (از جمله رمزارز یا تیک آبی اینستاگرام یا حجم اینترنت و….) با کسب نمودن وصف مالیت به جمع مصادیق اموال وارد گردیده و با توجه به میزان ارزش مادی خود مورد معاملات تجاری در جامعه قرار می‌گیرد.

با این اوصاف زندگی‌نامه اشخاص با تعاریف فقها و حقوقدانان از مال منطبق است. بنابراین زندگی‌نامه اشخاص یک مال و بخش مثبتی از دارایی یک شخص محسوب می‌گردد که دارای منافع مسلم و قطعی و حتمی و ممکن‌الحصول از جمله فروش حق اقتباس از آن به یک نویسنده یا کارگردان است. در نتیجه در خصوص زندگی‌نامه اشخاص به عنوان مصداقی از اموال نوظهور به ضرس قاطع می‌توان گفت که علاوه بر حاکمیت قواعد عقود و قراردادها بر آنها، قواعد مسئولیت مدنی از جمله قاعده اتلاف و سایر قواعد ضمان قهری شامل حال این اموال می‌گردد.

با توجه به مطالب فوق زندگی‌نامه خواهان به عنوان یک شئ غیر مادی به یک مال در دارایی او تبدیل شد زیرا با انتشار ماجرای زندگی خواهان به عنوان یک زندانی در روزنامه‌ها و اخبار شبکه استانی زندگانی پر فراز و نشیب او برای تولید یک اثر ادبی و هنری دارای مالیت و بسیار ارزشمند گردید.

خوانده با اقتباس غیرقانونی از زندگی‌نامه خواهان دو خسارت به او وارده نموده است:

۱- خسارت معنوی به طور یقین ساخت فیلم از زندگی‌نامه یک شخص بدون کسب رضایت وی و بدون پرداخت یک ریال موجب ورود صدمات روحی و روانی در سطح شخصی و خانوادگی و اجتماعی به او خواهد شد. بخصوص که خوانده در این فیلم به مواردی از زندگی‌نامه خواهان از جمله لکنت زبان یکی از اعضای خانواده خواهان اشاره می‌کند که او راضی به بیان آنها نبوده است.

۲- خسارت مادی خوانده با ساخت فیلم سینمایی از زندگی‌نامه خواهان موجب گردید که سایر نویسندگان و کارگردانان برای تولید اثر اقتباسی از زندگی‌نامه او دیگر میل و رغبتی ندارند، زیرا از روی زندگی‌نامه مشاهیر جهان (همچون مهاتما گاندی یا جان اف کندی یا محمد علی و….) بیش از یک فیلم ساخته نشده است. بنابراین به طریق اولی قیاس اولویت از زندگی‌نامه خواهان بیش از یک بار اقتباس نخواهد شد. در حقیقت خوانده فرصت خواهان را برای فروش زندگی‌نامه خود به سایر نویسندگان و کارگردانان نابود کرده است. به بیان دیگر خوانده با اقتباس غیر قانونی از زندگی‌نامه خواهان ضمن تفویت منافع ممکن‌الحصول زندگی‌نامه او به عنوان یک مال، موجب اتلاف آن از طریق کاهش ارزش ریالی زندگی‌نامه با کاهش رغبت دیگر هنرمندان به اقتباس از زندگی‌نامه وی و در نتیجه کاهش دارایی خواهان گردیده و این زندگی‌نامه (مال) را عملاً کم ارزش و چه بسا بی‌ارزش نموده است.

با توجه به مطالب فوق خوانده که در ساخت فیلم سینمایی قهرمان بدون اخذ اذن یا اجازه از زندگی‌نامه خواهان اقتباس نموده است، از یکسو عامل اتلاف عین مال خواهان زندگی‌نامه او و منافع ممکن‌الحصول آن (از جمله فروش آن به یک نویسنده یا کارگردان دیگر) و از سوی دیگر باعث ورود آسیب روحی و روانی به خواهان گردیده است. لذا صدور حکم به الزام خوانده به جبران این خسارات از طریق پرداخت وجه نقدی با جلب نظر کارشناس و همچنین الزام او به عذرخواهی و درج حکم در جراید به انضمام خسارات دادرسی از دادگاه محترم مورد تقاضاست.

وکیل خوانده در دفاع اعلام نمود:

به وکالت از خوانده آقای ………. دفاعیاتی به شرح ذیل تصدیع می‌گردد:

در تشریح سبب حق خواهان ادعا میکند:

موکل در ساخت اثر قهرمان از زندگی‌نامه ایشان اقتباس نموده است؛

در نتیجه‌ی این امر به ایشان خسارت معنوی وارد شده؛

ضمن مال‌انگاری زندگی‌نامه خویش و با مفروض انگاشتن این که اثر قهرمان با اقتباس از زندگی‌نامه ایشان ساخته شده است مدعی اتلاف این مال (زندگی‌نامه) و منافع ممکن الحصول آن (امکان فروش به سایر کارگردانان) شده است.

حال آن که این ادعاها فاقد مبنای قانونی بوده و بنا بر جهات ذیل مردود است:

الف) فیلم قهرمان اقتباس از زندگی‌نامه خواهان نیست؛

۱- ایده اولیه فیلم قهرمان همچون ایده اولیه تمام آثار موکل از سال‌ها قبل در ذهن ایشان بوده است؛ ایده‌ای که حتی در سال ۱۳۹۳ در یک کارگاه آموزشی برای دانشجویان خود مطرح می‌کنند و به عنوان موضوعی برای پروژه کلاسی دانشجوبان تعریف می‌نمایند. خلاصه ایده اینگونه است:

«توجه رسانه‌ها به افرادی که پول یا شیء با ارزشی پیدا می‌کنند و به صاحب آن باز می گردانند و پس از مدتی کوتاه از توجه عمومی و رسانه‌ها خارج می‌شود.»

پس از طرح این ایده، دانشجویان موظف شدند ضمن جستجو در اخبار و برنامه‌های تلویزیونی همچون برنامه ماه عسل موقعیت‌هایی مشابه بیابند و بر اساس آن موقعیت‌ها، فیلم‌های مستند کوتاهی به عنوان کار کلاسی بسازند و مستندهایی نیز بر همین اساس ساخته شد.

وجه اشتراک تمامی این مستندها صرفاً یک ایده عمومی و غیر انحصاری است. همچنین وجه اشتراک میان فیلم قهرمان و اتفاق واقعی که اخبار آن منتشر شده همان ایده‌ی کلی مطرح شده در کارگاه آموزشی سال ۱۳۹۳ با مضمون بازگرداندن پول پیدا شده به صاحبش می‌باشد.

این ایده صرفاً یک مضمون اجتماعی است که نمونه‌های آن را هر از چند گاهی در اخبار مشاهده می‌کنیم. مستندهایی که در چهارچوب آن کلاس ساخته شد نیز مبتنی بر همین ایده محوری بودند؛ از جمله رفتگر نارنجی پوشی که مالی با ارزش را به صاحبش عودت می‌دهد، زباله‌گرد معتادی که کیفی پر از طلا پیدا کرده و به صاحبش می‌رساند و چندین نمونه مشابه …. بنابراین چنین مضمون کلی و تکرار شونده‌ای نمی‌تواند مبنای ادعای اقتباس انحصاری از زندگینامه یک فرد خاص تلقی شود. خواهان فردی بوده که مانند بسیاری دیگر، پولی پیدا کرده و به صاحبش بر می‌گرداند.

۲- وکیل محترم خواهان با خلط مبحث و استفاده از مثال‌های نادرست همچون فیلم کلوزآپ که با حضور مستقیم و واقعی سوژه آقای حسین سبزیان با نام و مشخصات حقیقی او به صورت فیلمی مستند از این شخص ساخته شده است، سعی در القای این ایده دارند که فیلم قهرمان اقتباس از زندگی‌نامه موکلشان است؛ اما برخلاف این ادعا فیلم “قهرمان” به هیچ عنوان بر اساس زندگی‌نامه خواهان ساخته نشده است؛ چراکه زندگی‌نامه رشته‌ای از مراحل گوناگون زندگی و توصیف فواصل زندگی اشخاص از نقطه‌ای به نقطه ای دیگر می‌باشد؛ اما آنچه خواهان به عنوان زندگی‌نامه خود مورد ادعا قرار داده‌اند یک اتفاق است که در جراید و رسانه‌ها منتشر گردیده؛ اتفاق یا یک موقعیتی که ممکن است هر از گاهی در جامعه ما اتفاق بیفتد و شاهد اخباری از این دست در جراید و رسانه‌ها باشیم.

قاعدتاً کارگردانان و نویسندگان می‌توانند در آثار خود از این اخبار عمومی به عنوان مفاهیمی که در قلمرو عمومی (public domain) قرار دارند آزادانه الهام بگیرند و با برداشت آزاد از آنها آثار هنری خود را خلق نمایند؛ امری که آزادی بیان (Freedom of Speech) نیز اقتضای تجویز آن را دارد.

واقع امر این است که موکل با برداشتی آزاد از یک اتفاق که منتشر شده و در قلمرو عمومی بوده اقدام به ساخت فیلم قهرمان نموده بدون این که هیچ اقتباسی از زندگی‌نامه اشخاص دیگر انجام داده باشد. در تفکیک مفهوم “اقتباس” و “برداشت آزاد” بذل عنایت گردد که اقتباس از زندگی یک شخص مستلزم آن است که مخاطب پس از تماشای اثر به شناختی نسبتاً جامع از سیر و جوانب زندگی و ویژگی‌های شخصیتی و رفتاری و اعتقادی وی دست یابد. حال آن که در فیلم قهرمان اساساً چنین هدفی مدنظر نیست، بلکه موکل در این فیلم به بهانه یک موقعیت بازگرداندن پول به صاحبش به موضوعات اخلاقی و اجتماعی که همواره در فیلم‌هایشان بر آن متمرکز بوده‌اند می‌پردازد.

۳- گذشته از این‌ها شخصیت داستان به لحاظ اجتماعی و هویتی تفاوت‌های اساسی با شخصیت خواهان محترم دارد. تنها وجه اشتراک بین داستان فیلم و اتفاق واقعی که اخبار آن انتشار یافته همان ایده کلی مطرح شده در کارگاه آموزشی سال ۱۳۹۳ است؛ یعنی بازگرداندن پول پیدا شده به صاحب آن، همان‌طور که پیش‌تر اشاره شد، این ایده صرفاً یک مضمون متداول اجتماعی است که هر از گاهی نمونه‌هایی از اخبار آن را در رسانه‌ها مشاهده می‌نماییم، فی المثل یک روز این خبر منتشر می‌شود که راننده ای پول پیدا شده مسافر خود را به صاحبش رسانده روز دیگر می‌شنویم یک رفتگر طلا یا مدارک گم شده را به صاحبش رسانیده و … بنابراین چنین ایده آشنا برای همگان نمی‌تواند دلیل اقتباس از زندگی‌نامه انحصاری یک فرد خاص تلقی شود، فردی که مانند بسیاری دیگر پولی را پیدا کرده و به صاحبش رسانده است. مهم‌تر آنکه در هیچ بخشی از فیلم قهرمان نشانی از اسم و هویت خواهان ارائه نشده و شخصیت اصلی فیلم فاقد هرگونه تشخیص‌پذیری عرفی از سوی عموم مخاطبان است.

ب) هیچ گونه ضرر معنوی به خواهان وارد نشده است؛

خواهان در فرازی از دادخواست مدعی می‌شود ساخت فیلم “قهرمان” موجب ورود ضرر معنوی به ایشان گردیده؛ حال آن که بنا بر جهات ذیل، ذکر این ادعا نادرست است:

۱- تحقق ضرر معنوی از نوع هتک حیثبت و صدمات روحی منوط به این است که هویت خواهان برای مخاطبین قابل تشخیص باشد؛ به بیان دیگر ضرورت دارد مخاطب متوجه گردد که شخصیت اصلی داستان “رحیم” دقیقاً همان خواهان محمدرضا شکری است. حال آن که در فیلم قهرمان هیچ گونه اشاره مستقیم یا غیر مستقیم به شخصیت خواهان انجام نشده است. همچنین قطع نظر از تفاوتهای اساسی بین شخصیت رحیم و خواهان اساساً جامعه هیچ تصویری از خواهان در ذهن ندارد که با مشاهده فیلم ذهن ایشان به سمت خواهان هدایت شود به بیان دیگر، مخاطب اصلاً ارتباطی بین شخصیت اصلی فیلم و خواهان نمیبیند؛ از این روی مسئله تشخیص پذیری عرفی به عنوان رکن تحقق ضرر معنوی در مانحن فیه مفقود است.

۲- شخصیت داستان فیلم ،قهرمان فردی ،قهرمان همدلی برانگیز اخلاق مدار، محق و نجیب معرفی می گردد، فلذا حتی اگر خواهان شخص شناخته شده ای باشد و ذهن تماشاگر به فرض محال با مشاهده فیلم قهرمان به سوی ایشان هدایت شود ادعای لطمه به حیثیت ایشان بلاوجه بوده و محلی از اعراب ندارد.

ج) بر خلاف ادعای خواهان موقعیت مورد ادعا مال محسوب نمی‌شود و ورود ضرر مادی به ایشان متصور نیست؛

۱- همان طور که عالی مقام به نیکی میدانند مال پدیده ای است که واجد اوصاف سودمندی و محدودیت دسترسی باشد.

پدیده‌های فیزیکی ذاتاً واجد این دو وصف هستند اما پدیده‌های فکری همچون اختراع علامت اثر ادبی و هنری علیرغم این که متصف به وصف سودمندی هستند فی نفسه محدودیت دسترسی ندارد و فاقد انحصار پذیری هستند. به همین جهت نظام حقوق مالکیت فکری با پیش بینی حقوق انحصاری فرضی برای خالقین این پدیده‌ها وصف محدودیت دسترسی انحصار پذیری را به نحو گلخانه ای برای آنها به وجود آورده است. در مانحن فیه مشخص نیست وکیل محترم خواهان کدام موضوع را مال تلقی نموده و مدعی اتلاف آن شده است؛ از یک سو مبرهن است که خواهان هیچ اثر ادبی و هنری خلق نکرده که نسبت به آن حق مالکیت داشته باشد؛ از سوی دیگر آن اتفاق و موقعیت منتشر شده در رسانه‌ها به عنوان موضوعی کاملاً آشنا، امری نیست که خواهان بتوانند مدعی حق مالکیت نسبت به آن باشند. همانگونه که پیشتر اشاره رفت آن چه خواهان به عنوان زندگی‌نامه مورد ادعا قرار داده صرفاً یک اتفاق و موقعیت رسانه ای شده بوده که موکل با برداشتی آزاد از آن و با پرداختی کاملاً متفاوت و بر مبنای روش روایی منحصر به خود اقدام نوشتن داستان اولیه فیلم “قهرمان” نموده است. فلذا مشخص نیست خواهان چگونه سودای مال انگاری این موضوع را دارند.

۲- اتفاق مبحوث عنه حتی در قلمرو اسرار تجاری نیز قرار نمی‌گیرد که از آن طریق قابلیت مال انگاری داشته باشد؛ چراکه اولاً فاقد ویژگی خاص و برجسته بوده و موضوعی است که امکان دارد در قالبهای گوناگون نمود خارجی پیدا کند؛ ثانیاً این روایت به جهت انتشار در روزنامه‌ها توسط خود ایشان فاقد محدودیت دسترسی و قابلیت انتفاع انحصاری بوده و در قلمرو عمومی قرار داشته است.

در نتیجه از یک طرف این اتفاق بازگرداندن پول به صاحبش یک اثر ادبی و هنری محسوب نمی‌شود که ساخت فیلم با برداشتی از آن اقتباس از آن اثر محسوب شود و مستلزم کسب اذن از خواهان بوده باشد؛ از طرف دیگر خبر این اتفاق به دلیل انتشار توسط خود خواهان در رسانه‌ها فاقد محدودیت دسترسی انحصار پذیری بوده و تبعاً مال انگاری آن امکان پذیر نیست. گذشته از اینها اگر واقعاً موضوع مورد ادعای خواهان ارزش اقتصادی و مالیت داشته به چه جهت از سال ۱۳۹۰ تا سال ۱۳۹۸ که فیلم قهرمان ساخته و اکران گردیده هیچ اقدامی جهت فروش آن به عمل نیامده است؟

۳- مضاف بر این که ادعای خواهان در خصوص امکان فروش آن اتفاق یا موقعیت رسانه ای که البته بنا بر تعبیر ناصواب وکیلشان به زندگی‌نامه تعبیر شده است به سایر کارگردانان مصداق بارز عدم النفع است که بنا بر تصریح تبصره ۲ ماده ۵۱۵ قانون آیین دادرسی مدنی اساساً قابلیت مطالبه آن وجود ندارد.

خلاصه کلام آن که فیلم قهرمان نه بر اساس زندگی‌نامه خواهان ساخته شده نه رویداد مورد ادعای خواهان دارای مالیت و ارزش اقتصادی است نه در پی اکران فیلم قهرمان به شخصیت خواهان لطمه معنوی وارد شده است؛ فلذا صدور حکم بر بطلان دعوی مورد استدعاست.

دادگاه با ملاحظه اوراق و محتویات پرونده با بررسی دلایل و مستندات طرفین و با در نظر گرفتن مبانی حقوق مالکیت ادبی و هنری و بازبینی فیلم قهرمان به شرح ذیل انشاء رای می‌نماید.

در خصوص ادعای اقتباس غیر قانونی و مالکیت زندگی‌نامه:

مبنای اصلی دعوی خواهان ادعای “اقتباس” از زندگی‌نامه ایشان است. دادگاه برای تنقیح موضوع، تفکیک میان مفاهیم حقوقی ایده (Idea ) و نحوه بیان ایده (Expression ) را ضروری می‌داند. ماده ۱ قانون حمایت از حقوق مولفان و مصنفان و هنرمندان مصوب ۱۳۴۸ ، اثر را موضوع حمایت قانون قرار داده است. اثر شکل مادی و تجسم یافته و عینیت یافته یک ایده است. قانون از نحوه بیان ایده حمایت میکند نه خود ایده مجرد ایده فردی که مالی را پیدا کرده و به صاحبش بازمی گرداند و در کانون توجه رسانه‌ها قرار می‌گیرد یک ایده کلی و عمومی در جامعه است که مصادیق متعددی داشته و در انحصار هیچ کس نیست. این ایده میتواند منشاء خلق آثار هنری متعددی قرار گیرد بدون آن که حقی برای صاحبان مصادیق واقعی آن ایجاد گردد.

آن چه در مورد خواهان رخ داده ، یک “رویداد” یا “واقعه” است. این واقعه پس از انتشار در رسانه‌ها خصوصا با اطلاع خود خواهان به یک “خبر” تبدیل شده و در قلمرو عمومی (public Domain) قرار گرفته است. اخبار و وقایع جاری مادام که در قالب یک اثر مشخص (مانند کتاب‌، زندگی‌نامه، فیلم مستند یا مقاله علمی) توسط فردی تدوین و ارائه نشده باشند مشمول حمایت حقوق مالکیت ادبی و هنری نیست.

اگر خواهان قبل از ساخت فیلم توسط خوانده زندگی‌نامه خود را در قالب یک کتاب منتشر می‌کرد و خوانده عینا از ساختار شخصیت پردازی و دیالوگ‌های آن کتاب استفاده می‌کرد آنگاه عمل او مصداق اقتباس غیرقانونی بود. کارگردانان و نویسندگان حق دارند از وقایع عمومی و اخبار منتشر شده به عنوان منبع ” الهام” یا برداشت آزاد برای خلق اثری جدید استفاده کنند. این امر با اقتباس که ناظر به برداشت مستقیم از یک اثر خلق شده و حمایت شده است تفاوت ماهوی دارد.

در ما نحن فیه، خوانده ( آقای اصغر فرهادی) یک اثر هنری مستقل فیلم سینمایی با شخصیت پردازی و درامی متفاوت از صرف واقعه رخ داده برای خواهان خلق کرده است. تنها نقطه‌ی اشتراک همان ایده‌ی کلی و عمومی است. لذا دادگاه عمل خوانده را نه “اقتباس” از یک اثر بلکه برداشت آزاد از یک رویداد عمومی تلقی می‌کند که نیاز به کسب اجازه ندارد.

از سویی دادگاه ادعای وکیل خواهان مبنی بر “مال” انگاشتن زندگی‌نامه را فاقد مبنای قانونی و حقوقی می داند. اگرچه در دنیای مدرن اطلاعات و داده‌ها ارزش اقتصادی پیدا کرده اند، اما این ارزش به معنای آن نیست که هر رویداد عمومی از زندگی یک فرد به صورت خودکار به یک مال قابل انتقال دارای ارزش اقتصادی تبدیل شود. در نظام حقوقی ایران، زندگی‌نامه و وقایع زندگی اشخاص در مفهوم حقوقی مال محسوب نمی‌شوند مگر این که آن زندگی‌نامه به یک اثر مدون تبدیل شده باشد. در این صورت است که می‌توان آن را مال انگاشت و برای آن ارزش اقتصادی قابل بود. لذا مشمول قواعد مربوط به اتلاف مال نخواهد بود.

در خصوص مطالبه خسارت مادی:

وکیل محترم خواهان مدعی است که ساخت فیلم قهرمان ” فرصت فروش داستان زندگی موکلش به سایر هنرمندان را از بین برده است. این ادعا مصداق بارز “عدم النفع ” است که مطابق تبصره ۲ ماده ۵۱۵ قانون آیین دادرسی مدنی قابل مطالبه نیست

در خصوص خسارت معنوی:

ادعای خواهان مبنی بر ورود خسارت معنوی نیازمند این است که هویت او برای مخاطب عام در فیلم قابل تشخیص بوده (Identifiability) و این امر موجب خدشه به حیثیت او شده باشد. با توجه به دفاعیات خوانده و تفاوت‌های ماهوی شخصیت رحیم” در فیلم با خواهان واقعی و همچنین عدم قابلیت تشخیص عرفی شخصیت خواهان برای عموم، این ادعا قابل اثبات نیست از سوی دیگر فیلم قهرمان به هیچ وجه در جهت هتک حیثیت خواهان نبوده و بالعکس به بازنمایی یک عمل اخلاقی و انسانی می‌پردازد. اشاره به جزئیاتی مانند لکنت زبان یکی از اعضای خانواده نیز در بستر یک داستان کاملا تخیلی و در مورد شخصیتهایی که هویت واقعی آنها قابل شناسایی نیست تعرض به حریم خصوصی افراد حقیقی محسوب نمی‌شود. لذا به دلیل عدم احراز ضرر معنوی به خواهان این بخش از خواسته خواهان نیز وارد تشخیص داده نمی‌شود.

بنابه مراتب فوق دادگاه دعوی خواهان را وارد ندانسته مستندا به مواد ۱ و ۲ قانون حمایت از حقوق مولفان، مصنفان و هنرمند مصوب ۱۳۴۸ و ماده ۱ قانون مسئولیت مدنی مصوب ۱۳۳۹ و ماده ۱۹۷ و تبصره ماده ۵۱۵ قانون آئین دادرسی مدنی و ماده ۱۲۵۷ قانون مدنی حکم بر بی حقی خواهان صادر و اعلام می‌نماید رای صادره حضوری و ظرف بیست روز پس از ابلاغ قابل تجدید نظر خواهی در دادگاه تجدید نظر استان تهران می‌باشد.

قاضی شعبه سوم دادگاه عمومی حقوقی مجتمع قضایی شهید بهشتی تهران – دکتر حسن لجم اورک

نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا