نقدی بر حمایت گروهی از حقوقخواندگان از اعلام جرم علیه زینب موسوی: «حقوق» عرصه «معرکهگیری» نیست
«حقوق» عرصه «معرکهگیری» نیست
محمد منصوری بروجنی (عضو هیئت علمی گروه حقوق دانشگاه اصفهان)
واکنشهای گسترده به روایت هجوآمیز یک کمدین از شاهنامه، مرا به فکر فرو برده بود اما اتفاق نظر مخاطبان کانال اختبار در موافقت با خبر تعقیب این کمدین شگفتزدهام کرد. انتظارم داشتم صنف حقوقدان از این تعقیب متأسف شود چرا که باز هم ماده ۶۳۸ قانون مجازات اسلامی، زمینه تعقیبی صلاحدیدی و بنا به میل دادستان شده و عملی که «نفس آن دارای کیفر نمیباشد» و علیالاصول آزاد است، به نظر جنابشان «عفت عمومی را جریحهدار» کرده است! انگار نمایشهایی که امروز بر پرده سینما و نمایش خانگی و غیره جلوهگر میشود در کمال عفت کلامند و یکباره یک بددهن پیدا شده است.
تعقیب توهین به فردی که هزار سال پیش مرده است چه معنا دارد؟
حقوقدانان باید به نحو گسترده از دادستان بپرسند تعقیب توهین به فردی که هزار سال پیش مرده است چه معنا دارد؟ کدام قانون ایشان را متولی حرمت مفاخر کرده؟ اما تا لحظه نگارش این یادداشت ۶۱۵ نفر این اعلام جرم را تأیید؛ و ۴۵ نفر آن را رد کردهاند. این نسبت به خوبی نشان میدهد جامعه حقوقی به رغم ادعاهای گزافش تا چه اندازه از ارزشها و غایات قانون اساسی دور شده است: این فرجام تبدیل دانشکده حقوق به پلیتکنیک حقوق است.

آزادی بیان شامل آزادی بیان مزخرفات هم میشود
آیا حقوقخواندگانی که واکنشی تأییدآمیز به تعقیب یک کمدین داشتهاند فراموش کردهاند که آزادی بیان، شامل آزادی بیان مزخرفات نیز میشود؟ آیا حقوقخواندگان گرامی نمیدانند که حقوق به سوگیریهای افراد کاری ندارد و امور را بر اساس شکلشان قضاوت میکند؟ از نظر موازین حقوقی چه فرقی میان بیانیه یک جبهه احزاب درباره سیاست خارجی و بیانات کممحتوا و کمارزش یک شهروند عادی وجود دارد؟ همان قدر که مداخله رئیس قوه قضاییه در بیان آزادانه احزاب سیاسی راجع به مسائل کشور خطاست؛ مداخله دادستان برای این مسائل نیز خطاست. آیا مسئله حقوقخواندگان گرامی فقط این است که چه کسی تعقیب میشود؟ یعنی مسئله قطع سیمکارت شهروندان توسط قوه قضاییه مطلقاً خلاف قانون نیست و به نظر جماعت حقوقخوانده اگر سیمکارت یک همفکر ایشان قطع شود گناهی است نابخشودنی، اما اگر سیمکارت یک نفر مخالف ایشان قطع شود این عملی است ستایشبرانگیز؟
چرا چنین حدی از غربت در عرصه عمومی پدیدار شده؟ نمایش؛ نمایش؛ نمایش. کارمان شده نمایش دادن و نمایش دیدن. گویا همه در این مملکت با چنان جدیتی نمایشهای هجوآمیز این نمایشپیشه و همکاران اینستاگرامی او را پیگیری میکرده اند که به مرور امر بر ایشان مشتبه شده که در حال تماشایی به غایت جدی هستند. احتمالاً این بیتفاوتی در برابر هجویههای گوناگون سیاسی و اقتصادی و اجتماعی این یک دهه اخیر این نمایشپیشه و همصنفانش نیز ناشی از آن نبوده که مخاطبان این نمایش -از استاد کهنسال ادبیات گرفته تا نوآموزان حقوق- به موقعیت هجوی نمایش آگاه بوده و بیش از حد جدیش نمیگرفتهاند! از قضا در کمال جدیت پیگیری میکرده اند و در نُهتوی ذهن خویش ایشان را صدای ملت هم میدانسته اند؛ حالا که هجویه مطابق میلشان نبوده لازم میبینند با جدیت تمام درباره چیزی که هیچ جدیتی درونش نداشته و هیچ گاه نمیتوانسته به نحوی جدی به مسائل بپردازد و از مسائل جدی ما تقریری درست و شایسته جدیت داشته باشد، با جدیت مخالفت کنند و از پیوستن دادستانی به این کارزار نمایشی استقبال میکنند. آیا منتقدان فراموش کرده اند که با فکاهی و هجویه طرفند؟
چنان همگی در نمایشهای بیپایه و اصول که در واقع چیزی جز معرکهگیری نیستند غرق شده ایم که به نحو روزمره در حال تولید فکاهی و هجویه ایم! برای تحویل سال نو در مقبره شاعری جمع میشویم که خود را «خاک پی حیدر» میخواند تا شعار بدهیم عرب نمیپرستیم. به خاک ایران تجاوز میشود و ملکه خودخوانده ایراندوست آینده تقاضای بمباران بیشتر ایران را میکند. هر روز همایشهایی (بهتر بگویم نمایشهایی) در اهمیت حقوق عامه و تولیت قوه قضاییه راجع به حقوق عامه برگزار میکنیم، اما بر خلاف نص آیین دادرسی کیفری ترتیبات ابلاغ را کنار میگذاریم و با قطع سیمکارت، متهم را به دادسرا دعوت میکنیم، انگار که مسئلهمان نه اعمال قانون که نمایش قدرت است. بلی، نمایش؛ والّا فرزانهای در آن دستگاه قطعاً این را پرسیده اینک که سیمکارت حکم سکونتگاه را پیدا کرده و تنها ابزار اطلاع متهم از جریان دادرسی است؛ آیا قطع سیمکارت به معنای براندازی بنیان دادرسی عادلانه نیست؟
این نکات برای یک نمایش بیپایه و اصول اهمیتی ندارد، ما در عصر اولویت فرع نمایش بر اصل عدالتیم. در نمایش هجوآمیز ایراندوستی، بمباران ایران بلااشکال است و در نمایش هجوآمیز حفاظت از حقوق عامه، انصاف رویهای به پشیزی نمیارزد. حقوقدانان، این میراثداران ناخلف حسن مشیرالدوله نیز به جای این که خود را حافظ چراغ اساسیگرایی و مروج ارزش آزادی و برابری بدانند، پای یکایک این معرکهگیریهای هجوآمیز میایستند و با نثار لایک و دیسلایک هوار میکشند.


تحلیلی ناشی از اندیشه ی آزاد حقوقی👏👏👏
نمی دانم این استاد دانشگاه دنبال چیست؟؟؟؟؟
ولی جایی که عفت عمومی جامعه جریحه دار می شود
جایی که خلاف شئونات و ارزش های جامعه تبلیغ می شود
جایی که که باعث آسیب به کودکان و اموزش جامعه می شود این همان است که جنبه عمومی جرم نمود پیدا می کند
بنیآدم اعضای یک پیکرند// که در آفرینش ز یک گوهرند// چو عضوی بهدرد آورد روزگار// دگر عضوها را نماند قرار// تو کز محنت دیگران بیغمی// نشاید که نامت نهند آدمی»
دغدغه من، فرزندان زباله جمع کن هستند، که از کمترین حقوق اجتماعی بی بهره، در اوضاع نابسمانی، سربزیر مشغول کار خویش هستند، مساجد نوساز مجحز به حمام هستند، ولی اجاره استفاده به این بچه ها داده نمیشود، حمام نمره بیرون در جنوبی ترین منطقه پایتخت، صد هزار تومان است، این فرزندان به دلیل نوع کارشان، به روزی یکبار حمام رایگان نیاز مبرم دارند،
این فرزندان به کفش پیاده روی با کیفیت، لباس کار، دستکش، خوابگاه های شبانه رایگان مجهز، و توجه ویژه ما مردم(( از مسیولین خط ویژه ماشینهای تند رو قطع امید کرده ایم))نیاز مبرم دارند
این فرزندان را دریابید تا دیر نشده((( میدانم خرج دارد و به رایگانی جبهه گیری علیه این و ان نمیباشد…)))
هر طنزی باید یک خطوط قرمزی داشته باشند که طنز گو به بیراهه نرود وتمدن وفرهنگ یک کشورا به مسخره نگیرد ،
فروسی وشاهنامه ،هویت وفرهنگ زبان فارسیس وایرانیست پس نمی شود دست خوش طنز که نه،مورد هجو یک هجو گو قرار بگیر ،پس اندازه نگه دار ،که اندازه نکوست،.
خیلیا با لحن و الفاظ خیلی بدتر جواب این خانم رو دادند ، دیگه هر کسی اشتباه میکنه ، خودشم متوجه اشتباهش شد ، خود فردوسی هم اگه بود ایشون رو میبخشید دیگه بعضی ها برای خودنمایی و ای ابراز تعصب بیجا ، کاسه داغتر از اش نشوند
این خانم به ظاهر محترم توهین کردند و ناسزا گفتند ،آزادی بیان فکر نکنم شامل توهین به اشخاص بشود.چه بسا حرمت مرده مسلمان از زنده بیشتر و واجبتر است از این رو که من زنده توان دفاع از خود را دارم ولی شخصی که به رحمت خداوند رفته خیر ،از جناب نگارنده متن فقط یک سوال دارم اکر به جای فردوسی به رفتگان شما توهین میکرد ایا بازهم این گلایه را مینمودید
آفرین فردوسی از مفاخر ایران است و کسی حق توهین ندارد
حرفی بسیار منطقی زدید….احسنت
خانم نگار ، داریم فنی صحبت میکنیم .
واقعا ابن همه داد وقال نداشت ، یک تذکر از طرف پلیس کافی نبود ،
من مدافع صرف این خانم نیستم بطور کلی میگم ، این همه سر و صدا معنی نداشت
سوال آیا فحاشی به اشخاص معمولی جرم نیست؟ ماده ۶۰۸ قانون مجازات اسلامی کاملا صریح است.همچنین توهین و فحاشی طبق مواد ۱۴ و ۱۶ جرائم رایانه ای هم مورد تعقیب است با توجه به عدم اشاره در متن قوانین به زنده بودن و فوت اشخاص این مواد معتبر هستند در سمت دیگر ، بنابر نص صریح آیه ۵۸ احزاب موارد کاملا مشخص است.
این خانم سابقه توهین به شخصیت های بزرگی مانند خیام را نیز در کارنامه دارد ،همچنین سابقه فحاشی و صحبت های ضد اخلاقی و مستهجن ،کافیست برنامه تحت عنوان فرهنگ را ببینید.که کاملا موارد جرم انگاری شده است
دست مریزاد الحق گل گفتید.
دست مریزاد الحق گل گفتید. ملت ماهمینندتایکی رومیبینند کمی مطرح وموردتوجه قرارمیگیره چنان ازعرش به فرش میکشوننش که نتونه قدعلم کنه کاش معرفت وگذشتوانسان بودن می آموختن از آن حکیم بجای به صلیب کشیدن وقضاوتهای بیجا کاسه های داغترازاش
درود بر قلم و نگارش نویسنده این متن فنی.